چرا افراد کار خود را در شرکت های رویایی مانند فیسبوک و گوگل رها می کنند؟

چرا افراد کار خود را در شرکت های رویایی مانند فیسبوک و گوگل رها می کنند؟

قبل از پاسخ گویی به این پرسش بهتر است تصور پشت پرده این سوال را برای شما شرح دهیم، گمان می رود فعالیت شما ریشه در تصوراتی داشته باشد که به نظر یک دروغ بزرگ قلمداد می شوند، برای نمونه: - با تلاش بی وقفه در مدرسه - نمرات خوبی کسب می کنید - به دانشگاه خوب و معتبری می روید - یک شغل مناسب پیدا می کنید - در یک شرکت خوب مشغول به فعالیت می شوید - خانواده، دوستان و همسر شما تحت تاثیر موفقیت های شما قرار می گیرند - به شادی زندگی خود را سپری خواهید نمود موارد دیگری از این دروغ بزرگ پشتیبانی می کنند: - هر چیزی را می توان در یک سلسله مراتب جای داد. برای نمونه بهتر است با رتبه اول فارق التحصیل شوید، به برترین دانشگاه برای ادامه تحصیل بروید و در بهترین شرکت مشغول به کار شوید. - هرچه به مراتب بالاتر دست پیدا کنید احساس شادی بیشتری نیز خواهید کرد، برندگان همیشه شادند، افرادی که در رتبه دوم قرار دارند نیز تا حدودی خوشحالند، اما واقعیت برای افراد ناموفق کاملا متفاوت و ناامید کننده است. - تنها افراد مستعد باید وارد این عرصه رقابتی شوند، همه در اینجا به رقابت و سنجش توانایی های بالقوه خود مشغولند و معنای پیروزی و شکست را می دانند، لذا موقعیت اجتماعی با میزان پیروزی های اکتسابی شما شکل می گیرد. - افرادی که خود را پشت این دروغ پنهان کرده اند، بدبین نیستند، بلکه علایق و تفکراتی در سر دارند که تصور می کنند در آینده به کمک آنها می آید. والدین تمایل به دیدن فرزندان خود در یک شرکت معتبر و موقعیت شغلی امن دارند، معلمان می خواهند با کسب نمرات بالا فرصت هایی را برای آینده و موفقیت خود خلق نمایید، از سوی دیگر شرکت های بزرگ با ایجاد محیط کاری مطلوب می توانند افراد مورد نظر خود را برگزینند. 176912941حال بیایید این دروغ بزرگ را برای مدت زمان کوتاهی کنار بگذاریم و درباره این موضوع که چرا افراد شغلی را که در صدر این سلسله مراتب قرار گرفته و از جانب همگان پسندیده شده، رها می کنند. افراد متعددی مشغول به کار در شرکت های مشهور مانند گوگل هستند در حالی که آرزوی استعفا از شغل خود را در سر می پرورانند. دلایل فراوانی برای توجیه این نوع تفکر وجود دارند که در اینجا تنها به چند مورد اشاره می کنیم. - قوانین موجود در شرکت و عدم تاثیرگذاری مستقیم موجب رنجش این افراد می گردد، در نتیجه تمایل همکاری با شرکت های کوچکتر در این آنها زاده می شود، شرکت هایی که در آنها قادر به دیدن نتایج کار خود باشند. - آنها ایده های خوبی برای این شرکت در سر دارند اما می خواهند مستقل شوند و کار منحصر به فرد خود را آغاز کنند. - این افراد سرشار از شور و هیجان برای یادگیری تکنولوژی ها و بازار جدید هستند و تمایل دارند به یک شرکت معمولی وارد شوند که تمرکز خود را بر چنین ایده ای نهاده. - به دلیل مشکلات خانوادگی مجبورند مکان زندگی خود را عوض کنند، چرا که این کار به نفع خانواده آنها خواهد بود. - به این واقعیت پی می برند که در حال از دست دادن جوانی خود هستند و می خواهند نهایت لذت خود را از زندگی ببرند. - آنها از فعالیت در شرکت و افراد خسته شده اند و می خواهند تغییری در زندگی یکنواخت خود ایجاد کنند. - آنها به این واقعیت پی می برند که در حقیقت علاقه ای به صنعت تکنولوژی ندارند و می خواهند شغل خود را عوض کنند و به دامپزشکی، سرآشپزی و یا رهبری مشغول شوند. این انتقال برای افرادی که دقیقا هدف خود را از پیوستن به شرکت می دانند، بسیار دلپذیر است. اگر آنها شغل خود را پس از یک ارزیابی صادقانه برگزیده باشند و با اهداف شغلی کاملا آشنایی داشته باشند، در صورتی که دیگر نیازهای آنها برآورده نشود، به راحتی استعفا می دهند. آنها بر پایه تجربیات و ارتباطات خود دنبال گزینه بهتر و بزرگ تری می گردند. اما در شرایطی که با پذیرش آن دروغ های بزرگ شغل خود را برگزیده باشند، چنین جابجایی شغلی، نتایج نامطلوبی به همراه خواهد داشت. - اگر تنها به خاطر اعتبار شغلی به آن شرکت پیوسته باشند، از دست دادن اعتبار به بحران شخصیتی در این افراد خواهد انجامید. - چنانچه تحت تاثیر فشار اعمال شده از سوی خانواده مشغول به آن کار شده باشند، از توضیح این شکست هراس دارند. - با این وجود که شغل آنها یکی از بهترین ها است، این افراد باز هم شاد نیستند، آنها محکوم به ناراحتی و ناسپاسی هستند، چرا که برای آنها تعریفی مطلق از خوب بودن وجود ندارد و آنها همواره احساس نارضایتی دارند. - آنها در می یابند که سال های متمادی کار در این شرکت، زمان آنها را تلف کرده است و از اول باید شغل دیگری را برای خود بر می گزیدند. - شاید این تصور در ذهن آنها بوجود آید که قدرت رها کردن شرکت را ندارند، در این شرایط دچار تضاد فکری و ناامیدی خواهند شد. - کار در شرکت های بزرگ و نامداری مانند گوگل و فیسبوک به خودی خود شگفت انگیز است، اما برای افرادی که بر مبنای دلایل نادرست آن را برگزیده و یا مدت زمان طولانی در این شرکت ها سپری کرده اند، به یک فاجعه تبدیل می شود. افرادی که از احساس غیرقابل تغییر درباره شخصیت، خواسته ها و علایق و احساسات خود برخوردارند، آسیب پذیر می شوند. چنین افرادی از خانواده، دوستان و معلمان خود راهنمایی می گیرند و نمی توانند مستقلا عمل کنند. افراد در سراسر جهان تفاوت های بنیادی با هم دارند و این تفاوت ها به طور مداوم در حال تغییر است. زمانی که از عدم وجود کمال مطلق آگاهی پیدا کردید، راحت تر می توانید آنچه را که در شرایط حاضر برای شما بهترین است، برگزینید، در این حالت تصمیم گیری های شغلی شما نیز از کیفیت بالاتری برخوردار خواهند شد و بر مبنای معیارهای منحصر به فرد خود تصمیم گیری خواهید کرد نه بر اساس تفکرات متعارف درباره موفقیت. همان طور که استیو جابز بیان کرده "زمان شما بسیار محدود است، بنابراین سعی کنید زمان خود با پرداختن به زندگی دیگران و تقلید از الگوهای آنها تلف نکنید." http://fortune.com برگرفته از

اینها را هم بخوانید

نظرات کاربران

  1. avatar
    علی
    مقاله ی جالبی بود ممنون

    به این نظر پاسخ دهید