آمازون، گوگل و فیسبوک: این سه غول تکنولوژی چگونه به موفقیت دست یافتند؟
چند روز پیش مارک زاکربرگ برای فارغ التحصیلان دانشگاه هاروارد یک سخنرانی تاثیرگذار داشت که با سخنرانی های معمول آن روز متفاوت بود و زاکربرگ به جای تشویق فارغ التحصیلان به یافتن هدف زندگی از موفقیت های زودگذر، توصیه دیگری به آنها کرد: "نباید در دام دستاوردهای کوتاه مدت و موقت افتاد".
به اعتقاد مارک همه ما میتوانیم به طور غریزی هدف خود را بیابیم، از این رو هیچگاه نباید خودمان را به یک خوشی لحظه ای محدود کنیم. به بیان او، اهداف نه تنها برای شخص ما بلکه برای سایرین نیز اهمیت دارند. نوآوری خود یک فرآیند است و استارتاپ های بزرگ با ایده های به ظاهر مسخره ای شکل میگیرند.
اما راز موفقیت کمپانی های بزرگ در دنیای تکنولوژی چیست؟
آمازون
کمپانی آمازون به عنوان بزرگ ترین خرده فروش اینترنتی در جهان شناخته شده است و میتوانید هر آنچه نیاز دارید از آمازون بخرید. جف بزوس در سال 1994 تصمیم گرفت شغل خود در وال استریت را رها کرده و یک کمپانی اینترنتی پایه گذاری کند که امروزه با نام آمازون شهرت یافته است.
پس از بررسی لیست 20 محصول برتر، او کتاب را به خاطر تقاضای جهانی و قیمت پایین به عنوان محصول خود انتخاب کرد. جالب است بدانید که آمازون با پس اندازهای والدین او پایه گذاری شده است.
با وجود انقلاب صورت گرفته در عرصه اینترنت، مردم میترسیدند از کارت های اعتباری در بستر وب استفاده کنند و آمازون هم اولین کمپانی نبود که از اینترنت برای فروش محصولات خود استفاده میکرد. Barnes & Noble یک خرده فروش باسابقه بود که منابع گسترده خود را جهت توسعه فعالیت اینترنتی به کار گرفته بود.
از سوی دیگر آمازون در حال رقابت با کتابفروشان محلی مختلفی بود که از رونق و پیشرفت صورت گرفته در اینترنت بهره میبردند.
پس از چهار سال فعالیت در زمینه فروش کتاب، آمازون یک تصمیم مهم و تعیین کننده ای برای گسترش سرویس های خود گرفت. در سال 1998 کمپانی اعلام کرد که به ارائه سرویس های خدماتی مانند Free Super Savers Shipping خواهد پرداخت. آمازون در طول سال های فعالیت خود کمپانی های متعددی را خریداری کرد تا دارایی های خود را گسترش دهد.
در حین فعالیت برای وسعت بخشیدن به حوزه های فعالیت خود، آمازون از طریق تحویل به موقع سفارشات تلاش چشمگیری در زمینه بوجود آوردن حس اعتماد در مشتریان نمود. از طرفی این سفارشات باید ارزان میبودند که مشتریان راغب به سفارش مجدد شوند.
بر اساس گفته های جف بزوس، باید در نگرشات و باورهای خود سرسخت بود اما در مورد جزئیات انعطاف داشت. تجربه و آزمودن چیزهای جدید دستورالعمل آمازون برای موفقیت میباشد و سرسخت بودن بسیار حیاتی است و نباید از تجربه کردن و آزمودن دست کشید.
برای انعطاف پذیر بودن لازم است طرز فکر غیرقابل تغییر را کنار بگذارید، زیرا در ارائه یک راه حل منعطف و منحصر به فرد هیچ کمکی به شما نمیکند.
گوگل
کمپانی گوگل داستان بسیار جالبی دارد، زیرا موتور جستجوی گوگل در واقع بیستمین موتور جستجو در جهان بوده است. گوگل با سرمایه گذاری در مارکتی که بسیاری از موتورهای جستجو فقط متضرر میشدند، تصمیم جسورانه ای گرفت. موتورهای جستجو در آن زمان به عنوان یک سرمایه بی ثمر محسوب میشدند، اما گوگل با این وضعیت دست و پنجه نرم کرده و از ترفند رمزی و جادویی خود استفاده کرد.
به طور معمول موتورهای جستجو از تلفیق دستی از دایرکتوری لینک های قابل جستجو استفاده میکردند. روش استاندارد استخدام نویسندگان و محققان برای سازماندهی لینک ها برای کوئری های خاص میباشد.
اما گوگل به جای این کار الگوریتمی را توسعه داد که به افراد کمک میکند تا به سریع ترین شکل ممکن حجم گسترده ای از محتوا را که به صورت آنلاین موجود است مرتب کنند. گوگل مفاهیم جدیدی مانند لینک های ورودی از منابع معتبر و معیارهای استاندارد مانند دفعات استفاده از کلیدواژه و عنوان صفحه را معرفی کرد، ترکیب تمامی این معیارها رتبه صفحه را تعیین میکنند.
بسیاری از موتورهای جستجوی آن روزها بسیار سنگین و پر از تبلیغات بودند و این صفحات شلوغ و بهم ریخته موجب کاهش سرعت بارگذاری صفحه و ناوبری میشدند.
رویکرد گوگل برای طراحی صفحات منظم و سازماندهی شده با بیشترین سرعت بارگذاری، آن را به مکانی برای جستجوی رایگان تبدیل کرد. این نوآوری ها فرصتی را خلق کرد که گوگل به پیشگام مارکت موتورهای جستجو تبدیل شود، در حقیقت کاربران مجذوب طراحی ساده و منظم آن شده بودند.
علاوه بر موتور جستجوی قدرتمند، گوگل از این شرایط برای کسب درآمد از جستجو با کمک Google Adwords بهره برد و محیط تبلیغات دیجیتال را تحت تسخیر خود درآورد. گوگل تعدادی از سایت ها و وب اپلیکیشن هایی را که به صورت رایگان و بدون تبلیغات عرضه میشدند، راه اندازی کرد.
تعهد گوگل به نوآوری های مستمر در موفقیت های روزافزون آن تاثیرگذار بوده است. در حقیقت فرهنگ کمپانی بر روی ابتکار و نوآوری، دریافت داده های کاربران واقعی و سپس کسب درآمد از این اطلاعات متمرکز شده است.
فیسبوک
وب سایت های Myspace و Friendster بین کاربران شناخته شده بودند، اما هیچگاه نتوانستند به محبوبیت و جایگاه فیسبوک دست پیدا کنند. سرویس شبکه اجتماعی همیشه وجود داشته، اما عدم وجود پتانسیل برای رشد به شیوه ای معنادار نقطه ضعف آن محسوب میشد.
در آن زمان فیسبوک یکی از وب سایت های شبکه اجتماعی در دنیای وب بود و در یک وضعیت چالش برانگیز قرار داشت و مارکت شبکه های اجتماعی هنوز به صورت مشخص و واضح تعریف نشده بود.
با این حال مارک زاکربرگ ایده های دیگری برای ساخته ی خود در سر داشت و آرزو داشت که فیسبوک به جایگاهی بالاتر از یک شبکه اجتماعی ساده دست پیدا کند. از ارتباطات اجتماعی گرفته تا صفحات کسب و کار، او میخواست فیسبوک این قدرت را پیدا کند تا به جذب کاربران و حتی کمپانی ها و صاحبان کسب و کار بپردازد تا به این تکاپوی پیش آمده در عرصه شبکه اجتماعی بپیوندند.
زمانی که موفقیت فیسبوک آشکارتر شد، بسیاری از کمپانی های بزرگ و مشهور مایل به خرید کمپانی شدند. با این وجود که فیسبوک هنوز در اول راه بود، یاهو میخواست آن را با مبلغ 1 میلیارد دلار خریداری کند. مارک که با پیشنهاد مالی خوبی روبه رو شده بود، تصمیم جسورانه ای گرفت و پیشنهاد آنها را رد کرد، زیرا عمیقا باور داشت که رویای او خیلی بزرگ تر است.
بر اساس گفته های زاکربرگ، حتی یاهو هم ایده ای قطعی در ارتباط با آینده نداشت. مهم تر اینکه مارک میخواست فیسبوک در جهتی که مارکت میخواهد، حرکت کند. اما نتیجه چه شد؟ تسلط فیسبوک سبب شد تا شبکه های اجتماعی رقیب نیز در مارکت متمرکز شوند. مهم نیست ایده استارتاپ شما چقدر مسخره باشد، مهم پیاده سازی و اجرای ایده و کسب موفقیت از آن است.