0

برنامه سازی در راستای تثبیت مقوله همبستگی ملی

برنامه سازی در راستای تثبیت مقوله همبستگی ملی
بازدید 6

به گزارش خبرگزاری مهر، بازنمایی جنگ و پرداخت و تحلیل موارد مختلف نسبت به جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و حماسه ای که ایران رقم زد در رسانه ها و مدیوم های مختلف این روزها کاربرد فراوانی دارد. بخشی از تحلیل ها هم طبیعتاً به رویکرد صداوسیما در پرداخت به دوره جنگ تحمیلی و دوره پساجنگ برمی گردد در همین راستا مهدی افراز مدیر پژوهشکده باقرالعلوم در یادداشتی به مرور رویکرد صداوسیما در این ایام پرداخته است.

متن یادداشت را در زیر می خوانید:

«چگونه از کاسبان همبستگی فریب نخوریم؟

رسانه ملی در طول جنگ ۱۲ روزه و ایام پس از آن عملکرد مطلوبی از خود به نمایش گذاشت و مرجعیت مهمی در سودهی به افکار عمومی پیدا نمود. با این حساب اما یکی از غفلت هایش، الگوی اتخاذ شده در تثبیت مقوله همبستگی ملی است. واضح است که برنامه سازان عزیز برپایه عادت واره ها و کلیشه های سابق تلاش می نمایند تا با دعوت از چهره‌ های متعلق به جریانات مختلف سیاسی، روایت جنگ و دستاوردهای آن را از لسان این هویت متکثر به جامعه ارائه کرده و وانمود کنند جنگ یک مساله فراجناحی بوده و از این مسیر انسجام برآمده از روزهای نخستین را پایدار سازند.

این رویه غلط ناشی از علت یابی نادرست و ناقص در زمینه یابیِ همبستگی در جامعه ایران است. بخشی از این فهم نادرست برآمده از گوش سپردن به صداهایی است که با چشمان بسته نسبت به دلایل «تحول دفعی جامعه» مشغول تجویزهای همیشگی خود هستند. عمده روایت ها در قالب سه خط توصیفی در حال فراگیر شدن هستند؛ خط اشتباه اول، ترس از تجزیه ایران و برانگیخته شدن حس وطن دوستی: ایرانیان از یک زیرساخت هویتی مشترک تحت عنوان ملّی گرایی خفته برخوردارند که به جهت حمله به خاک کشور و جدی شدن خطر تجزیه ایران این هویت یکباره بیدار شده و همه اقشار با همه واگرایی ها را در این نقطه منسجم ساخته است.

خط اشتباه دوم، ترس از ناامنی و برانگیخته شدن حس نیاز به امنیت ملی: شروع خشونت بار رژیم در تجاوز به ایران و کشتار مکرر غیر نظامیان، آن هم با تمرکز بر کلانشهرهایی چون تهران موجب گشت تا شهروندان ایرانی بدون مقدمه خود را در مواجهه با وضعیت خطرباری ببینند که هرگز آن را تجربه نکرده اند. این ناامنی فراگیر باعث شد تا ایرانیان خود را در یک درد مشترک بیابند و برای مرتفع کردن این تهدید دفعتا همه اختلافات خود را کنار گذاشته و هم‌بسته شوند.

خط اشتباه سوم، ترس حاکمیت از انقلابی گری و کمرنگ کردن خطوط آرمانی: جدی شدن خطر سیاسی در جنگ با اسرائیل، عاقله نظام را به این نتیجه رساند تا برای حفظ نظام سیاسی و جلوگیری از فروپاشی، از ایده آل های انقلابی متداول خود دست بکشد و تلاش نماید با کمرنگ کردن خطوط آرمانی، انگیزه های مخالف خود را رقیق کند و زمینه را برای فراموش شدن شکاف های سابق و شکل گیری همبستگی فراهم بیاورد.

زمینه هایی که در این خطوط سه گانه به آنها پرداخته می شود بنا به دلایلی نمی توانند توضیح دهنده عامل برقرار کننده پیوندهای اجتماعی در شرایط جنگی بوده باشند:

دلیل اول: موارد ذکر شده همگی در زمره «همبستگی منفی» هستند. همبستگی منفی بر پایه نفی و طرد شکل می گیرد و لذا در عین اینکه از سطحی از همگرایی سازی برخوردار است اما شدیداً ناپایدار و فاقد انرژی لازم برای تولید اراده اجتماعی آن هم برای نقش آفرینی در موقعیت جنگی است.

دلیل دوم: در یک دهه گذشته، اصلی ترین شکاف اجتماعی میان توده مردم و حاکمیت شکل گرفته است، اگر امروز از تحول خیره کننده در انسجام ملی صحبت می کنیم حتماً باید به دنبال عاملی باشیم که چیزی را در رابطه میان مردم و حاکمیت تغییر داده است. لذا توصیفاتی که ریشه این تحول را صرفا در رابطه میان جامعه با وطن یا جامعه با جامعه یا جامعه با منافعش توضیح می‌دهند قابل پذیرش نیستند.

دلیل سوم: انسجام شکل گرفته در جنگ از ویژگی هایی منحصر بفردی برخوردار بوده که خود این ویژگی ها، آشکارکننده این حقیقت است که این همبستگی بیش از آنکه اجتماعی یا فرهنگی باشد سیاسی است. جهش محبوبیت در رهبری و شخصیت های نظام، ابراز ندامت نسبت به برخی قضاوت ها پیرامون سیاست های منطقه ای جمهوری اسلامی، توسعه یافتن این همبستگی در ابعاد فراملّی، فراسرزمینی، فرانژادی و فرامذهبی.

با این وصف به نظر می رسد علتی که توانسته است به واسطه آغاز تجاوز اسرائیل و کیفیت اقدامات او در افکار عمومی اثرگذار شود و اسباب پُر کردن شکاف های عمیق را فراهم بیاورد، «آشکار شدن حقانیت جمهوری اسلامی» است. این جنگ وجدان ها را بیدار ساخت و پرده های حجاب بر واقعیت ها را درید. این درگیری روشن نمود که حق با جمهوری اسلامی است، حق با همه سیاست ها و اقداماتی است که مظلومانه بیش از ۳۰ سال بر روی آنها ایستادگی کرده و برای آن هزینه های فراوانی پرداخت کرده است. مشخص شد جمهوری اسلامی آن قدر صلاحیت و قداست دارد که در نقطه تقابل رذالت بار ترین عناصر بشری قرار گرفته باشد.

این همبستگی مادامی تثبیت می‌شود که خط قدرتمندی با استفاده از بیداری روحی پدید آمده بتواند به ابعاد این حقانیت ادبیات داده، جزئیات آن را در ذهنیت عمومی مستحکم تر کرده و تاروپود میان مردم و نظام را از این مسیر قوت ببخشد و هوشمندانه با مجموعه اقدامات کاسبانه یا متوّهمانه که با عنوان انسجام بخشی مشغول تردید افکنی در هدف ها و روش های انقلابی است، مقابله نماید.»

نظرات کاربران

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاهده بیشتر