تمدن و تاریخ هر ملت، میراثی گرانبهاست که نه تنها هویت فرهنگی و ملی را شکل میدهد، بلکه سرمایهای برای نسلهای آینده و ابزاری برای دیپلماسی فرهنگی محسوب میشود.
مجله اینترنتی باستان شناس:با این حال، در دهههای اخیر، افزایش بیرویه فعالیت گنجیابان غیرمجاز و قاچاقچیان عتیقه در بسیاری از کشورهای دارای پیشینه تمدنی، مانند ایران، عراق، مصر و افغانستان، به تهدیدی جدی برای میراث فرهنگی بشریت تبدیل شده است.
آنچه در این مقاله می خوانید
- بخش اول: ابعاد بحران
- ۱. تخریب بافتهای تاریخی و باستانی
- بخش دوم: قاچاق آثار؛ سرقت از حافظه جمعی
- ۲. مهاجرت اشیای تاریخی به بازارهای سیاه جهانی
- بخش سوم: پیامدهای فرهنگی و اجتماعی
- ۳. زوال هویت تاریخی و ضعف حس ملیگرایی فرهنگی
- بخش چهارم: نقش نهادها و چالشها
- ۴. ضعف قانونگذاری، آموزش عمومی و نظارت
- چرا حفظ و حراست از محوطه ها و آثار باستانی و مقابله با قاچاقچیان عتیقه مهم است؟
- ۱. پایهگذار هویت ملی و فرهنگی است
- ۲. منبع اصلی پژوهشهای علمی و تاریخی است
- ۳. سرمایه اقتصادی و گردشگری پایدار است
- ۴. عامل تقویت غرور ملی و انسجام اجتماعی است
- ۵. قاچاق آثار فرهنگی، جرمی بینالمللی و ضد بشری است
- ۶. بازسازیناپذیر و بیقیمتاند
- معادلهای استعاری و توصیفی برای این جرم بزرگ:
- ۱. “سرقت از حافظه ملی”
- ۲. “قطع شجرهنامه یک تمدن”
- ۳. “آتش زدن کتابخانه تاریخ”
- ۴. “خنجر زدن به قلب میراث بشریت”
- ۵. “فروش تکههای روح یک ملت به بهای نقره و طلا”
- ۶. “خیانت فرهنگی در سطح جنایت جنگی خاموش”
- جدول تحلیلی: از غارت آثار باستانی تا تهدید امنیت ملی از مسیر ضعف دیپلماسی فرهنگی
- چگونه خودخواهی گنجیابان به منافع ملی آسیب میزند؟
- ۱. تخریب غیرقابل جبران میراث تاریخی
- ۲. خروج اشیای هویتی از کشور
- ۳. ضربه به اقتصاد فرهنگی و گردشگری
- ۴. تضعیف غرور ملی و انسجام اجتماعی
- ۵. ایجاد بستر برای نفوذ فرهنگی بیگانگان
- چرا برخورد شدید و بازدارنده ضروری است؟
- ۱. میزان تخریب فراتر از جرم مالی است
- ۲. قانون باید از حالت نمادین به حالت بازدارنده واقعی تغییر کند
- ۳. بدون بازدارندگی، فرهنگ غارت نهادینه میشود
- ۴. جرم فرهنگی = تهدید استراتژیک
- ۵. بازدارندگی، شرط بقاست نه انتقام
- نتیجهگیری:
بخش اول: ابعاد بحران
۱. تخریب بافتهای تاریخی و باستانی
فعالیت گنجیابان، اغلب با تجهیزات غیرتخصصی و حفاری کور، منجر به تخریب لایههای باستانشناسی میشود. این لایهها، همانند صفحات یک کتاب تاریخیاند که با هر برداشت نادرست، بخشی از روایت گذشته را برای همیشه از بین میبرند.
- بر اساس گزارش ICOMOS (شورای بینالمللی بناها و محوطهها)، بیش از ۶۰ درصد از حفاریهای باستانشناسی غیرمجاز در خاورمیانه به نابودی اطلاعات تاریخی انجامیده است.
- طبق آمار میراث فرهنگی ایران، در سال ۱۴۰۲ بیش از ۳۵۰۰ مورد حفاری غیرمجاز در سراسر کشور شناسایی شد که بسیاری از آنها در اطراف محوطههای ثبتشده در یونسکو انجام شدهاند.
بخش دوم: قاچاق آثار؛ سرقت از حافظه جمعی
۲. مهاجرت اشیای تاریخی به بازارهای سیاه جهانی
قاچاقچیان با استخراج و فروش آثار تاریخی در بازارهای سیاه، عملاً اشیاء هویتی یک ملت را به کالاهای سودآور تبدیل میکنند. این اشیاء، که باید در موزهها و مراکز پژوهشی قرار داشته باشند، به دست کلکسیونرهای خصوصی میافتند یا در حراجیهای بینالمللی بدون مستندات فروخته میشوند.
- بر اساس گزارش یونسکو، گردش مالی قاچاق آثار باستانی در جهان سالانه به ۱۰ میلیارد دلار میرسد.
- ایران در لیست پنج کشور نخست قربانی قاچاق میراث فرهنگی قرار دارد. در دهه گذشته، بیش از ۵۰ هزار شیء تاریخی ایرانی از طریق بازارهای دوبی، لندن و نیویورک خرید و فروش شدهاند.
بخش سوم: پیامدهای فرهنگی و اجتماعی
۳. زوال هویت تاریخی و ضعف حس ملیگرایی فرهنگی
با از بین رفتن اشیاء و آثار تاریخی، پیوند نسلهای آینده با گذشتهشان گسسته میشود. این فراموشی تاریخی، نهتنها به فقر فرهنگی دامن میزند، بلکه بستر سوءاستفاده ایدئولوژیک و تحریف تاریخ را نیز فراهم میکند.
- در پژوهشی که در سال ۲۰۲۱ توسط دانشگاه کلمبیا منتشر شد، نشان داده شد که جوامعی با میزان بالای تخریب آثار تاریخی، از نظر حس هویت ملی و مشارکت فرهنگی، حدود ۲۵ درصد ضعیفتر عمل میکنند.
بخش چهارم: نقش نهادها و چالشها
۴. ضعف قانونگذاری، آموزش عمومی و نظارت
در بسیاری از کشورها، ضعف در اجرای قوانین، نبود آموزش عمومی درباره اهمیت میراث فرهنگی، و سودآوری بالای بازار سیاه باعث شده است که مقابله با این پدیده به چالشی جدی بدل شود.
چرا حفظ و حراست از محوطه ها و آثار باستانی و مقابله با قاچاقچیان عتیقه مهم است؟
حفظ و حراست از محوطهها و آثار باستانی و مقابله با قاچاقچیان عتیقه اهمیت بسیاری دارد، زیرا:
۱. پایهگذار هویت ملی و فرهنگی است
آثار باستانی بازتابدهنده تاریخ، فرهنگ، باورها و هنرهای گذشتگاناند. تخریب یا سرقت این آثار به معنی از دست دادن بخشهایی از هویت و حافظه جمعی یک ملت است.
بدون گذشته، جامعهای ریشهدار نخواهیم داشت؛ و بدون ریشه، هیچ ملتی آیندهای ندارد.
۲. منبع اصلی پژوهشهای علمی و تاریخی است
محوطههای باستانی، اطلاعات دقیقی دربارهی سبک زندگی، ساختار سیاسی، اقتصادی، معماری، و حتی شرایط زیستمحیطی اقوام گذشته در اختیار باستانشناسان و مورخان میگذارند. هر قطعهی جابجا شده یا تخریبشده، معادلی است با یک صفحهی سوخته از کتاب تاریخ بشر.
۳. سرمایه اقتصادی و گردشگری پایدار است
میراث فرهنگی ثبتشده (مانند تختجمشید یا چغازنبیل) میتواند سالانه میلیونها توریست جذب کند. قاچاق آثار نه تنها این سرمایه را نابود میکند و عمده ثروت نامشروع حاصل شده را در اختیار گروههای تروریستی یا افراد مجرم قرار می دهد، بلکه مانع از توسعهی پایدار در مناطق تاریخی میشود.
۴. عامل تقویت غرور ملی و انسجام اجتماعی است
مردمی که به میراث خود افتخار میکنند، اعتمادبهنفس فرهنگی و روحیه ملی بالاتری دارند. تخریب این آثار، موجب بیهویتی یا بیتفاوتی نسلی نسبت به تاریخ و فرهنگ خود میشود.
۵. قاچاق آثار فرهنگی، جرمی بینالمللی و ضد بشری است
یونسکو، تخریب یا قاچاق میراث فرهنگی را برخلاف وجدان بشریت دانسته و آن را قابل پیگرد جهانی معرفی کرده است. آثار تاریخی متعلق به همهی انسانها هستند، نه فقط یک منطقه یا کشور.
۶. بازسازیناپذیر و بیقیمتاند
برخلاف منابع مالی یا فیزیکی که قابل بازتولیدند، آثار باستانی اصیل، غیرقابل جایگزینیاند. یک گلدان ۲۵۰۰ ساله یا یک کتیبه باستانی، اگر یک بار نابود یا دزدیده شود، دیگر هرگز بازنخواهد گشت.
حراست از آثار باستانی نه یک وظیفه دولتی صرف، بلکه مسئولیتی همگانی، فرهنگی و انسانی است. هر فرد، هر نهاد و هر دولت باید بداند که محافظت از میراث گذشته، تضمینی برای آیندهای اصیلتر، آگاهانهتر و هویتمندتر است.
گر بخواهیم میزان جرم و خیانت گنجیابان و قاچاقچیان عتیقه به تاریخ و تمدن یک کشور را به شکلی تأثیرگذار و ملموس توصیف کنیم، میتوان از استعارهها و تشبیهاتی استفاده کرد که شدت فاجعه را بهخوبی منتقل کنند. در ادامه، چند توصیف قوی و معادلهای ادبی یا اخلاقی برای بیان این خیانت آوردهام:
معادلهای استعاری و توصیفی برای این جرم بزرگ:
۱. “سرقت از حافظه ملی”
همانطور که سرقت خاطرات یک انسان، او را از هویتش تهی میکند، گنجیابی و قاچاق آثار تاریخی، حافظه جمعی یک ملت را پاک میکند.
۲. “قطع شجرهنامه یک تمدن”
هر اثر تاریخی، چون شاخهای از درخت شجرهنامه یک ملت است. قاچاقچیان این شاخهها را میشکنند و نسلهای آینده را از گذشتهشان جدا میسازند.
۳. “آتش زدن کتابخانه تاریخ”
همانطور که سوزاندن کتابخانه اسکندریه یا حمله مغول به بغداد، بخشی از دانش بشری را نابود کرد، قاچاق آثار تاریخی نیز بهمنزله سوزاندن برگهایی از کتاب تاریخ بشر است.
۴. “خنجر زدن به قلب میراث بشریت”
گنجیابان و قاچاقچیان، تنها دزد نیستند؛ بلکه با هر بیل، با هر قاچاق، خنجری بر پیکر تمدن بشری وارد میکنند.
۵. “فروش تکههای روح یک ملت به بهای نقره و طلا”
آثار باستانی، تنها اشیاء نیستند؛ روح و حافظه یک ملت در آنها جاریست. قاچاقچیان، این روح را به کمترین بهایی به بازارهای سیاه میفروشند.
۶. “خیانت فرهنگی در سطح جنایت جنگی خاموش”
اگر تخریب آثار فرهنگی در زمان جنگ جنایت محسوب میشود، تخریب و غارت آنها در صلح، خیانتی پنهان و خاموش اما همسطح همان جنایت است.
گنجیابان و قاچاقچیان عتیقه، مانند کسانی هستند که شبانه وارد حافظه تاریخی یک ملت میشوند، اسناد آن را میدزدند، و آینده را بدون گذشته رها میکنند. جرم آنان تنها در برابر قانون نیست؛ بلکه در برابر فرهنگ، تاریخ، اخلاق، و حتی انسانیت است.
مقایسهٔ غارت آثار باستانی و ضعف دیپلماسی فرهنگی نشان میدهد که هر دو، از جهاتی مکمل یکدیگرند و ریشه در یک چرخه معیوب دارند که میتواند هویت تاریخی یک کشور را بهشدت تضعیف کند.
جدول تحلیلی: از غارت آثار باستانی تا تهدید امنیت ملی از مسیر ضعف دیپلماسی فرهنگی
ردیف | پدیده/اقدام اولیه | تأثیر بر دیپلماسی فرهنگی | پیامد نهایی بر امنیت ملی |
---|---|---|---|
۱ | حفاری و تخریب غیرمجاز محوطههای باستانی | از بین رفتن اسناد قابل استناد برای معرفی تمدن کشور | محرومیت از حضور مؤثر در نهادهای فرهنگی جهانی → تضعیف چهره کشور |
۲ | قاچاق آثار عتیقه به خارج از کشور | از دست دادن ابزارهای دیپلماسی فرهنگی مانند نمایشگاهها و موزهها | کاهش قدرت نرم در سطح جهانی → تضعیف موقعیت راهبردی کشور |
۳ | فروش اشیای تاریخی در بازار سیاه جهانی | تضعیف حق حاکمیت فرهنگی و هویتی کشور در سطح بینالمللی | تحقیر نمادهای ملی → ضربه به غرور ملی و انسجام اجتماعی |
۴ | جعل منشأ آثار و حذف هویت ملی آنها | ناتوانی در دفاع از تاریخ و تمدن در محافل جهانی | تضعیف مشروعیت فرهنگی کشور → افزایش آسیبپذیری در جنگ نرم و روایتسازی دشمن |
۵ | انفعال رسانهای و فرهنگی نسبت به سرقتها | ناتوانی در تبلیغ و صدور ارزشهای فرهنگی کشور | کاهش مشارکت جهانی در حفظ میراث → انزوای فرهنگی و ژئوپلیتیکی |
۶ | عادیسازی فرهنگ گنجیابی و بیتفاوتی نسبت به آثار | تضعیف اعتماد فرهنگی در داخل و کاهش سرمایه اجتماعی | گسست نسلی و کاهش همبستگی ملی → آسیب به امنیت اجتماعی و سیاسی کشور |
۷ | نبود پاسخ حقوقی و قضایی قوی به قاچاقچیان | بیاعتباری نظام حقوق فرهنگی کشور در سطح جهانی | تسلط شبکههای مافیایی بر محوطههای باستانی → تهدید امنیت فیزیکی و مرزی |
غارت آثار باستانی، نقطه شروع یک زنجیره مخرب است که در نهایت میتواند از طریق تضعیف دیپلماسی فرهنگی، به فرسایش قدرت نرم، شکاف اجتماعی، افزایش نفوذ دشمن، و تهدید مستقیم امنیت ملی منجر شود.
خودخواهی عدهای که به بهانه «گنجیابی» یا با انگیزه سود شخصی، به حفاری و فروش آثار باستانی اقدام میکنند، در ظاهر یک تخلف فردی و اقتصادی به نظر میرسد، اما در واقع ضربهای عمیق و بلندمدت به منافع کلان یک ملت است. در ادامه، ابعاد مختلف این آسیب را بهصورت روشن و تحلیلی توضیح میدهم:
چگونه خودخواهی گنجیابان به منافع ملی آسیب میزند؟
۱. تخریب غیرقابل جبران میراث تاریخی
- آثار باستانی، حافظه زنده ملتها هستند.
- گنجیابان با حفاری کور، لایههای باستانشناسی را از بین میبرند و امکان مطالعه علمی را نابود میکنند.
- این رفتار معادل سوزاندن کتابخانه گذشته یک ملت است.
ضرر ملی: حذف اسناد تمدنی که میتوانستند پایه آموزش، پژوهش، هویت فرهنگی و حتی دیپلماسی باشند.
۲. خروج اشیای هویتی از کشور
- گنجیابان، آثار را به دلالان و قاچاقچیان میفروشند.
- این آثار بدون منشأ رسمی وارد بازار سیاه میشوند یا در کلکسیونهای خصوصی گم میشوند.
ضرر ملی: محروم شدن کشور از نمایش، افتخار، یا بازسازی تاریخ خود در موزهها و صحنه جهانی.
۳. ضربه به اقتصاد فرهنگی و گردشگری
- محوطههای باستانی میتوانند منبع درآمد از طریق گردشگری، نمایشگاهها و فعالیتهای فرهنگی باشند.
- تخریب یا غارت آنها یعنی از دست رفتن سرمایهای پایدار.
ضرر ملی: کاهش درآمد عمومی، از دست رفتن فرصتهای اشتغال و تضعیف اقتصاد محلی و ملی.
۴. تضعیف غرور ملی و انسجام اجتماعی
- وقتی ملتها به تاریخ و گذشتهشان افتخار نکنند، هویت جمعی تضعیف میشود.
- گنجیابی با نگاه مادی، ارزش معنوی فرهنگ و گذشته را از بین میبرد.
ضرر ملی: افزایش بیتفاوتی فرهنگی، کاهش مشارکت مدنی، و رشد بیهویتی اجتماعی.
۵. ایجاد بستر برای نفوذ فرهنگی بیگانگان
- در نبود حافظه تاریخی قوی، میدان برای تحریف تاریخ توسط رسانههای خارجی و دشمنان فرهنگی باز میشود.
- کشورهایی با حافظه تاریخی سست، در برابر «جنگ روایتها» آسیبپذیرترند.
ضرر ملی: تضعیف قدرت نرم، کاهش اعتماد بینالمللی، و تهدید امنیت فرهنگی و فکری کشور.
خودخواهی یک گنجیاب، تنها فروختن یک شئ نیست؛
بلکه فروختن بخشی از تاریخ، هویت، غرور و آینده یک ملت است.
به نظر شما با وجود این همه تبعات ویرانگر برای دیپلماسی فرهنگی و امنیت ملی یک کشور آیا وقت آن نشده که برخوردها ی شدید و بازدارنده ای با سوداگران آثار باستانی صورت گیرد؟
بیتردید زمان برخورد قاطع، بازدارنده و بدون اغماض با سوداگران آثار باستانی فرا رسیده است—و شاید حتی دیر هم شده باشد.
در کشوری که دارای تمدن هزارانساله است، آثار باستانی فقط اشیاء قدیمی نیستند؛ آنها ستونهای هویت ملی، ابزارهای دیپلماسی فرهنگی، سرمایههای اقتصادی پایدار و عناصر امنیت نرم هستند. پس هرگونه دستدرازی به آنها، در واقع تجاوز به تمامیت تاریخی، فرهنگی و راهبردی کشور است.
چرا برخورد شدید و بازدارنده ضروری است؟
۱. میزان تخریب فراتر از جرم مالی است
گنجیاب یا قاچاقچی، نه یک دزد ساده بلکه عامل حذف یک صفحه از تاریخ ملت است. باید با او نه بهعنوان یک مجرم عادی، بلکه بهمثابه کسی که با امنیت فرهنگی و ملی بازی میکند، برخورد شود.
۲. قانون باید از حالت نمادین به حالت بازدارنده واقعی تغییر کند
قوانین فعلی در بسیاری از کشورها،اغلب دارای خلأ، ضعف اجرایی یا احکام سبک هستند. قاچاقچیان حرفهای با جریمهای ناچیز آزاد میشوند و سودهای کلان خود را حفظ میکنند و باز هم فعالیت های مجرمانه خود را از سر می گیرند.
پیشنهاد: تشکیل دادگاههای تخصصی جرائم میراث فرهنگی با اختیارات ویژه و ضمانت اجرایی قوی
۳. بدون بازدارندگی، فرهنگ غارت نهادینه میشود
در برخی مناطق، گنجیابی به فرهنگ غیررسمی و عادی تبدیل شده است. این روند، اعتماد مردم به حاکمیت فرهنگی و عدالت اجتماعی را نیز تضعیف میکند.
برخورد قاطع، یعنی ارسال پیام روشن:
«تاریخ و تمدن این کشور، خط قرمز است.»
۴. جرم فرهنگی = تهدید استراتژیک
در قرن ۲۱، جنگها لزوماً با سلاح نیست؛ با تحریف تاریخ، حذف هویت، و حمله به ارزشهای فرهنگی نیز میتوان کشوری را از درون تضعیف کرد. پس مجازات گنجیابان باید با منطق امنیتی و راهبردی تعریف شود، نه فقط حقوق کیفری سنتی.
۵. بازدارندگی، شرط بقاست نه انتقام
برخورد شدید، نه برای تلافی، بلکه برای پیشگیری از فاجعهای بلندمدت است. هر اثر نابود شده، یعنی از دست رفتن یک فرصت جهانی برای اعتبار، تعامل فرهنگی، و سرمایهگذاری.
نتیجهگیری:
تا وقتی با سوداگران تاریخ و تمدن، با نهایت قاطعیت و صراحت برخورد نشود، نه دیپلماسی فرهنگی بازیابی خواهد شد، نه امنیت فرهنگی پایدار میماند.
نظرات کاربران